تکامل چیست؟

اکـسـیـژن

جمعه، 17 شهریور 1385

تکامل چیست؟

ارسال شده توسط امید در متفرقه در 11:20
تکامل یکی از زیبا ترین و تاثیر گذار ترین مباحثی است که در چندین سال اخیر باهاش برخوردی عمقی داشتم. تکامل یک مبحث بسیار گسترده و بزرگ در رشته زیست شناسی است و بر سر رشد انسان ها و کلا "طبیعت" در دنیا توضیحاتی می ده. بحث تکامل و چگونگی تکمیل شدن "طبیعت" (اعم از انسان و مابقی موجودات) تا حدی گسترده است که به راحتی می تونه در ایدئولوژی های شما و روش زندگی تون هم تاثیر بذاره. من به تمام خوانندگان توصیه می کنم مطالب زیر رو حتما مطالعه کنند.

تکامل چیست:

اگر تاریخ زمین را به صورت یک تقویم 30 روزه از ابتدای به وجود آمدن زمین تا به امروز تصور کنیم. ھر روز آن 150 میلیون سال خواهد بود. خواھیم دید که اولین سیستم ھای زنده در روز 4ام این تقویم که برابر خواھد بود با تقریبا 4 میلیارد سال پیش به وجود آمدند. اولین سیستم ھای زنده در واقع بسیار زود به دنیا آمدند. قدیمی ترین فسیل ھایی که یافت شده است در حدود 1.3 میلیارد سال پیش (27امین روز) به وجود آمدند. بر اساس این تقویم اولین انسان ھای واقعی چیزی حدود 10 دقیقه آخر این تقویم به دنیا آمدند و تاریخ ثبت شده بشری که به دوران سومری ھا باز می گردد حدود 30 ثانیه آخری این تقویم را اشغال می کند. به این تقویم، تقویم زمین شناسی گفته می شود که نمونه ای بسیار مختصر از آن در زیر آمده است. علامت سوال به این معنی است که در دقت این روز در زمین شناسی تردید وجود دارد.

تقویم زمین شناسی Geological Calander.

دوران ARCHEOZIC

دوران PROTEROZOIC

دوران PALEOZOIC

دوران MESOZOIC

دوران CENOZOIC


1

2

3

4
- اولین نظام زنده؟

5

6

7
- اولین سلول؟

8
- باکتری

9
- سرخس های
سبز و آبی

10
- قدیمی ترین
فسیل ها

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24
- اولین سلول های
EUCARYOTIC

25
- اولین حیوانات

26

27
- حیات آبزی
(فسیل های فراوان یافت شده)

28
- اولین گیاهان روی خشکی
- اولین مهره داران
- اولین حیوانات روی خشکی
- اولین دوزیستان

29
- جنگل های زغالی انبوه
- حشرات

30
- دایناسور ها
- اولین پرندگان
- اولین گیاهان گلدار

- اولین پستانداران و چیرگی خزندگان

- چیرگی پستانداران


ھمانطور که در این تقویم نیز مشخص است، گونه ھای مختلف جانوری ھمگی به یکباره پا به زمین نگذاشته اند، بلکه به تدریج گونه ھای جدیدی در روی زمین به وجود آمده اند. وجود تک سلولی ھا بر روی سیاره ای با شرایط مساعد برای حیات ھمچون زمین کافی است تا به بوجود آمدن پر سلولی ھا، نرم تنان، بی مھرگان، دو زیستان، پستانداران و در نھایت انسان بیانجامد. این تقویم تنھا موجوداتی که پا به روی زمین گذاشته اند را نشان میدھد، جالب است بدانید دانشمندان معتقدند تعداد گونه ھای جانوری که ھم اکنون بر روی زمین وجود دارند کمتر از یک هزارم تمام گونه ھای جانوری است که تا به حال روی زمین زیسته اند. باید توجه داشت که تئوری تکامل به نحوه پیدایش حیات و تک سلولی ھای نخستین ارتباط چندانی ندارد، بلکه به چگونگی ادامه حیات ارتباط دارد، برای توضیح چگونگی شکل گیری حیات تئوری ھای دیگری ھمچون آزمایش میلر یولر مورد بررسی قرار گرفته اند. حال، تکامل، نظریه ای است که می تواند به ما در فھم اینکه چگونه گونه ھای جانوری جدید بر روی زمین پدیدار می شود و برخی جانداران نیز از روی زمین محو می شوند کمک کند.

تعریف تکامل:
تکامل در بیولوژی، به پروسه ای اطلاق می شود که بر اساس آن، جمعیت ِ گونه ھا با ویژگی ھای برتر وراثتی افزایش می یابند و از نسلی به نسل بعدی منتقل می شوند. در طول زمان این ویژگی ھا به گونه جانوری کمک می کنند که به تعداد بیشتری نسبت به گونه ھای رقیب تکثیر بیابند و در جمعیت بر آنھا تسلط یابند. اتفاق افتادن این پروسه در مدت ھای طولانی می تواند پدید آمدن موجودات جدید را توضیح دھد. بر اساس تئوری تکامل موجودات جدید تر ھمگی اجداد مشترکی دارند، و برای نشان دادن این شراکت در اجداد، معمولا از درختواره ھای فیلوژنتیکی (Phylogenetic tree) استفاده می شود.

ھمانطور که گفته شد توسعه و پیشرفت در ژنتیک درھای جدیدی را برای فھم تکامل باز کرده است، به گونه ای که امروز مطالعات ژنتیکی پایهء درک ما از تکامل ھستند، یعنی بھترین توضیحات و توجیھات را برای بررسی موضوعات مختلف در ارتباط با تکامل را می توان از دیدگاه ژنتیکی دریافت کرد. اطلاعات ژنتیکی که دستورالعمل ھای ساخت سلول ھستند را امروز می توان در ھر موجودی مانند یک کتاب باز کرد و خواند. و ھمین تحقیقات ژنتیکی امروز نشان میدھد که 99% ژن ھای انسان و بوزینه کاملا مشترک ھستند و تفاوت بیولوژیکی میان انسانھا و بوزینه ھا در ھمان 1% است که با ھم اختلاف دارند، بنا بر این، تحقیقات امروزی ھم، تئوری داروین را که با بررسی و مشاھده استخوان ھای جانوران توسعه یافته بود، تایید می کنند.

حال به صورت تصادفی و بر اثر برخی علت ھای دیگر گاھی اوقات این اطلاعات ژنتیکی به واسطه یک جھش ژنتیکی تغییر پیدا می کنند. اگر جھش ژنتیکی وجود نداشته باشد تمامی موجودات دقیقا شبیه یکدیگر خواھند بود. این تغییرات ژنتیکی یکی از عوامل تکامل ھستند و عامل دیگر نیز شرایط زیستی در محیطی است که این جانداران در آن زندگی می کنند. تغییرات زیست محیطی باعث می شوند موجوداتی که سازگارتر با محیط ھستند نجات پیدا کنند و موجوداتی که سازگاری با محیط ندارند نابود شوند. برای اینکه این مسئله بھتر درک شود به مثالی توجه کنید:

در جنوب غربی ایالات متحده امریکا زمین ھای شنی وجود داشت که رنگ زرد داشتند، تا اینکه آتشفشانی فوران می کند و مواد مذاب روی سطح شن ھا را فرا می گیرند، بعد از اینکه این مواد مذاب سرد می شوند سطح این زمین زرد رنگ به سنگھای تیره تبدیل می شود، موش ھای زرد رنگی که رنگ زمین شنی پیش از فوران آتشفشان در آن زمین ھا زندگی می کردند به این منطقه جدید باز می گردند، ھر 1000 سال یکبار یک موش سیاه رنگ بر اساس تصادفات (جھش) ژنتیکی ایجاد می شود، اگر فرض کنیم در صورتی که سیاه بودن یک موش یک صدم درصد احتمال بقای آن موش را نسبت به موش ھای زرد بیشتر بکند، زیرا جغد ھایی که در آن منطقه وجود دارند می توانند موش ھای زرد رنگ را به دلیل اینکه نمی توانند خود را بر روی سنگ ھای سیاه استتار کنند به سادگی شکار می کنند، در حالی که موش ھای سیاه می توانند بسیار ساده تر خود را از دید شکارچیان پنھان کنند، در نتیجه جمعیت موش ھای سیاه به تدریج بیشتر می شود و جمعیت موش ھای زرد کمتر و کمتر می شود، بعد از حدود 1000 نسل از زاد و ولد این گونه جانوری جمعیت موش ھای سیاه به نود و پنج درصد کل جمعیت موش ھا تبدیل می شود. در این مثال یک موش سیاه به دلیل تغییری که برای نجات در مورد او تحقق افتاده است پس از 1000 نسل به اکثریت آن گونه جانوری تبدیل می شود. حال اگر فرض کنیم آن امتیاز از یک صدم درصد به ده درصد تبدیل شود این وضعیت در 100 نسل تحقق خواھد یافت، و تحقیقات نشان داده است که این عدد حتی بیش از ده درصد است. در واقعیت این تغییر جمعیت و تکامل ممکن است در صد سال اتفاق بیافتد.

می بینیم که در مثال بالا که یک مورد کوچک از تکامل است، ھر دو عامل، یعنی شانس و ھمچنین شرایط زیستی چگونه باعث تکامل یافتن این موجودات می شود. تغییرات متعدد به مرور زمان منجر به شکل گیری گونه ھای جدید بسیار متفاوت با گونه ھای پیشین می شود و تکامل ھمیشه ادامه پیدا می کند، در نتیجه ھمه جانداران در ھر زمان و مکانی ھمواره در حال تکامل یافتن ھستند.

% پایان

تمامی مطالب فوق از مطلبی که در فایل زیر قرار دارد، برداشته شده بود.
دریافت فایل

نظر ها (52) | دنبالک (1)
Vote for articles fresher than 365 days!
Current karma: none, 0 vote(s)
35607 hits

دنبالک ها
یک آدرس دنبالک برای ارسال

Bitacle Blog Search Archive - تکامل چیست؟
[...] تکامل یکی از زیبا ترین و تاثیر گذار ترین مباحثی است که در چندین سال اخیر باهاش برخوردی عمقی داشتم. [...]
Weblog: bitacle.org
پیگیری شد: شهریور 31, 23:35

نظر ها
نمایش نظرات به صورت (خطی | بند کشی شده)

سلام
موضوع خیلی جالبیه! اصولا این مسئله تطابق با محیط و اتفاق همواره داره اتفاق میفته و تکامل جانداران و بخصوص انسان تنها در پی تغییر نسل اتفاق نمیفته بلکه ممکنه بر اثر یک اتفاق یک جاندار به موضوعی پی ببره و بقیه جانداران با پیروی از اون چیزی رو یاد بگیرند که به نسلهای بعد هم منتقل بشه.(الان مثالی به خاطرم نمیاد!) این تکامل در انسان خیلی جالبتر اتفاق میفته و در طول تاریخ بشری خیلی از ابداعات و اختراعات بر اثر اتفاقات بوجود اومدن و خیلی از ابداعات هم بر اثر فشارهای محیط زندگی بر انسان بوجود آمدند، البته به نظر من انتقال یافته ها در انسان بر خلاف سایر جانداران در هنگام تغییر نسل اتفاق نمیفته یا اینکه کمتر اتفاق میفته.(اگر من برنامه نویسی بلدم بچه هام که برنامه نویس بدنیا نمیان!)، جایی خوندم که تا بحال 900 نسل از انسانها روی زمین زندگی کردند و یک جامعه شناس زندگی انسان روی زمین رو به 24 ساعت تقسیم کرده بود و اشاره میکرد که اختراعات بزرگ بشری (بعد از اختراع ماشین چاپ) تنها ثانیه های آخر این 24 ساعت رو تشکیل میدند و انسان تازه در این ثانیه های آخر شروع به تکامل کرده! انسان تازه در اول راه پیشرفت و تکامل قرار داره و هنوز خیلی راه برای پیشرفت و تکامل داره.
#1 آرش (سایت) در 1385-06-17 15:49
ممنونم...

- در مورد یادگیری از نسل های پیشین یا موجودات دیگه، به نظر من این قضیه زیاد به بحث "تکامل"ی که بین نسل های مختلف ایجاد میشه در ارتباط نیست. شاید بشه در ادامه این صحبتت گفت که مثلا "ثبت اسناد یا به وجود اومدن "خط" به تکامل انسان کمک کرده" اما به نظر من به وجود اومدن خط، به ثبت اسناد و اطلاعات و از میان نرفتنشون کمک کرده و مستقیما در تکامل نقشی نداشته.

- در مورد تکامل در انسان امروزی، کاملا باهات مخالفم، ما هم همچنان خواه یا ناخواه در این تکامل قرار می گیریم... از میان رفتن دندون عقل یا کم شدن نسبی مو های بدن یا حتی از بین رفتن انگشت کوچک پا یا تعییر فیزیکی بدن و سر و هزاران تغییر فیزیکی و عقلی دیگه... این حرکت قرار نیست مشهود باشه... باید از بالا دید، به خودت و گذشتهء نه چندان دور ِ خودت نگاه کن...

این جریان 900 نسل که گفتی خیلی جالب بود، ممنون :-)
#1.1 امید (سایت) در 1385-06-17 18:16
سلام.
1)یعنی اونقدر جهش و تغییر پیدا کردن که 30% ازشون دیگه مثل اولین والدشون به گیرنده های CD4 سلولهای T helpr (اصلی ترین هدف این ویروسها. T helper ها از سلولهای اساسی سیستم ایمنی هستن که تو نوع خاصی از دفاع به اسم "دفاع سلولار" نقش اساسی دارن و از طرفی در راه اندازی نوع دیگه ای از دفاع به اسم "دفاع هومورال{خونی}" هم واسطهء مهمی محسوب میشن) اتصال پیدا نمیکنن و نوع وشکل اتصال متفاوت خواهد بود. سایر خصوصیات (مثل بقیهء پروتئینهای سطحی ویروس، توالی نقاط اتصال/برش و...) هم با شدت های کمتر تغییر میکنه.
2) نمیدونم منظورت از اینکه مطالب مذهبی رو قاطی نکن چیه. ولی چشم، دیگه هیچ چیز با این شکل و ساختار نمی نویسم.
3) اوه اوه اوه. چه کار داری میکنی. این دیگه چیه. خیلی خفنه. من با نظر حائری موافقم. البته فعلا!!!!!!!.
4)سوال "این اطلاعات رو از کجا آوردید؟" یه جوریه!. خوب از ... :-P :-D . ولی کار سختیه منابع رو یکی یکی پیدا کنم. میدونی که!، حالا چه اطلاعات رو از ... و چه از جای دیگه ای تهیه کرده باشم. ولی اگه منظورت از سوال این بوده که "منابع نوشته هات رو بگو" خوب تلاش میکنم پیداشون کنم هرچند اگه ادعا نباشه به ازای هر خط از نوشته هام فکر کنم یه منبع باید بگم!!! ;-)
#1.2 FatBabe (سایت) در 1386-10-15 13:36
بنظرم باید تکامل ذهنی رو (که فقط در مورد انسان معنی داره) با تکامل بدنی و تکامل غریزی جدا کرد (و حتما اینکار شده!) و تکامل ذهنی و عقلی از نسلی به نسل دیگه منتقل نمیشه. این مقاله به تکامل بدنی و غریزی و نقش تصادفات در تکامل میپردازه که ربطی به مساله تکامل ذهنی نداره و من نباید این موضوع رو وارد بحث میکردم!
در ضمن بنده تکامل فیزیکی چندانی به غیر از رشد طبیعی انسان تو خودم نمیبینم! البته تو رو نمیدونم شاید کله مبارکتون یکم بزرگتر از گذشته شده باشه!
#2 آرش (سایت) در 1385-06-17 19:16
تکامل فکر و عقل انسان هم وجود داشته، زیاد خیال نکن از همون بوزینه ای که گفته شده متفاوتیم و با خودت حال نکن! :-) همه موجودات از یه اندازه ای تفکر و تعقل برخوردارند.... چه بسا انسان امروزی نیست از عقل و شعور بیشتری نسبت به گذشتگان برخورداره و این حرکت تا نهایت ادامه خواهد داشت...
#2.1 امید (سایت) در 1385-06-17 19:56
همین الان این خبر رو توی BBC خوندم... خیلی جالبه :-) به عمق فاجعه دقت کنید...

"يک مطالعه تازه نتيجه گيری کرده است که سيارات مشابه زمين که حول ساير ستاره ها می گردند احتمالا بسيار متداول تر از آن هستند که تصور می شد.اکثر قريب به اتفاق سياراتی که تاکنون در اطراف ساير ستاره ها کشف شده اند از نوع غول های گازی مانند مشتری يا کيوان هستند که اين به دليل ضعف تکنيک های کنونی برای يافتن کرات کوچکتر در نقاط دور دست است.اما تحليلی توسط دانشمندان در آمريکا نشان می دهد که يک سوم اين منظومه های حاوی سيارات غول پيیکر همچنين ممکن است حاوی سياراتی مانند زمين باشند.جزئيات اين تحقيق در تازه ترين شماره مجله "ساينس" چاپ شده است."
منبع
#3 امید (سایت) در 1385-06-18 00:50
والا اینکه همچین سیاراتی باشه یا نباشه فکر نکنم عمر ما قد بده بریم ببینیم اونجاها چه خبره! انسان هنوز نتونسته حتی به ماه سفر کنه (سوتی های جدید ناسا رو که در جریانش هستی!تقریبا دیگه ثابت شده که سفر به ماه یه حقه سینمایی بوده! ) چه برسه به سایر منظومه ها!
#3.1 آرش (سایت) در 1385-06-18 12:54
حتما لازم نیست سفری به اون سیاره داشت...
#3.1.1 امید (سایت) در 1385-06-18 17:21
برداشت من از کل بحث :-| :
نکته اول:
این نوشته حداقل 2 روز طول کشیده چون:
کلمه "گشتره" مربوط به روز 29ام تقویم زمین شناسی است که نشان دهنده اینه که نویسنده در اون روز نتونسته جلوی خودش رو بگیره و ... :-(

نکته دوم: اینکه امید فقط نصف روز تعطیلی داره روز 30ام موقع چیرگی پستانداران :-D

نکته سوم:
نویسنده نخواسته اطلاعات کامل به خواننده بده ;-)
19 روز تو این تقویم خالیه آقا! یعنی بیش از نصف ماه!

نتیجه اخلاقی:
زمین حداکثر 150 میلیون سال دیگه نابود میشه چون نمیشه که ماه بیشتر از 31 روز طول بکشه

------------------------------------------------------------------------------

گذشته از شوخی! خیلی جالب بود :-)
#4 آرمین (سایت) در 1385-06-21 12:34
ممنون، "گشتره" رو درست کردم :-)
#4.1 امید (سایت) در 1385-06-21 12:42
سلام
به دنیای دیرینه شناسی خوش آمدید
#5 ravanfar در 1385-06-29 07:13
استاد یه مقدار مطالب دیپلم به پایین هم تو وبلاگت بنویس ما مهجور نمونیم!
#6 صدنوا (سایت) در 1385-07-06 09:23
اختیار داری....
شما سروری، شرمنده که مطالب در خور شما نیست...
من شدیدا کوچیکم...
#6.1 امید (سایت) در 1385-07-06 21:58
من که نفهمیدم چی گفتید!!
#7 امید (سایت) در 1385-07-11 21:14
;-) :-P :-D 8-) :-( :-O :-| :-) :'(
#7.1 حسین (سایت) در 1386-01-22 07:02
آهانده ! حالا كامنتها درست شد !

خوشم مياد كه آخرين مرحله اش به چيرگي پستانداران رسيده :-D نه چيرگي خزندگان ! ;-)
#8 Mojgan109 (سایت) در 1385-09-20 09:35
خوب اگه آخرش چیرگی خزندگان بود....
یا الان من و شما هم خزنده بودیم...
یا اصلا من نبودم که این مطلب رو بنویسم یا اینکه شما نبودی که "نظر" بدی.
#8.1 امید (سایت) در 1385-09-20 09:42
ممنون از این سایتتون ولی باید کمی جزیی تر در این مورد توضیح بدین راستی اندر تایل در نظریه داروین به چه معناست چه خصوصیاتی داشت
بیشتر در این مورد بحث کنین
ممنون
#9 شاهو در 1386-01-23 21:00
به این فکر کنید ایا تکامل روح هم وجود داره ؟
اصلا چیزی به نام روح وجود داره؟
ایا جهشهایی که باعث تکامل میشن کاملا اتفاقی هستن؟
اخرین نقطه تکامل کجاست؟
#10 ali در 1386-02-18 15:07
تکامل برگردان درستی برای واژه evolution نیست ، تکامل به معنی این هست که چیزی به عنوان کمال وجود دارد و تکامل یعنی رسیدن به این کمال ولی در این فرضیه این مسله مطرح نیست ، "برآیش" واژه بهتری هست
این مقاله را هم بخوانید
http://harandi1.blogspot.com/2005/08/blog-post.html
#11 بابک در 1386-04-15 17:27
ممنون :-)
واژه‌ی «فرگشت» توصیه شده است.
#11.1 امید (سایت) در 1390-09-30 11:21
به نام خدا
وبلاگ خوبي داريد
اگر با تبادل لينك موافق هستيد وبلاگ من را با نام مقالات و كتب علمي در وبلاگ بگذاريد و به من خبر دهيد تا وبلاگتان را در وبلاگم قرار دهم. باتشكر
#12 مهدی (سایت) در 1386-05-10 12:19
ممنون به خاطر نظرتون.
شما اگر از مطالب وبلاگ من خوشتون اومد، لینک من رو بذارید و من هم اگر مطالب شما رو پسندیدم، مطمئنا لینک رو می ذارم. اصولا از تبادل لینک به مفهوم تجاری (یا بالا بردن رنک و ...) خوشم نمیاد.

موفق باشید.
#12.1 امید (سایت) در 1386-05-11 00:30
حیف که دیر این مطلب رو خوندم.

مسئله ای که به ذهن میخوره (همونطور که از افراد دیگه شنیدم) در مورد جهش های ژنتیکی مفید هست.

مثالی که اینجا زده شد، یک جهش ژنتیکی ای رو مشخص میکنه که به موجود قدرت برای بقا بخشیده

همونطور که میدونی، جهش های ژنتیکی مورد توجه غالبا در چند مرحله انجام میشن. یعنی اینطوری نیست که طرف قبلا دست نداشت، حالا داره! بلکه در ابتدا فقط یک تکه گوشت زائد از بدن حیوان میزنه بیرون. بعدا طی جهش های دیگه تکه گوشت بلندتر شده و یا در انتهای اون انگشتان به وجود میان و ...

بر فرض این که در ابتدا یک موجود خزنده بخوات جهش کنه و «دست» در بیاره، در صورتی که فقط یک دست درآورده باشه، نه فقط این جهش به سودش نیست، بلکه به ظررش هم هست! چون از اون نه فقط استفاده ی مفید نمیتونه بکنه (به خاطر تنها بودن دست) بلکه وزن اون جانور رو زیاد کرده و الکی همه جا داره میره دنبالش!

در کل، هر چقدر جهش ژنتیکی بخوات پیشرفته تر باشه، احتمال وقوع اون به مراتب (قابل توجهی) کاهش پیدا میکنه!!

حالا مثال دست رو شاید بشه قبول کرد؛ ولی فرض کن اولین موجودی که «چشم» دراورد!!!
«چشم» اونقدری پیچیده و تکه تکه هست که نشه تصور کرد که بخوات فقط با یک جهش به وجود اومده باشه!!
داشتن «چشم» قدرت هست، اما داشتن یک «قرنیه» به تنهایی هیچ گونه قدرتی نیست که بخوات اول در یک موجود ثابت بشه و بعد به مرور زمان تبدیل به یک چشم کامل بشه!!!

در حقیقت میخوام بهت بگم که جهش یا قدرت میاره یا زائده! یعنی وقتی یک جهش ژنتیکی به قدرت بقای یک موجود چیزی اضافه نکنه، اون جهش، یک جهش زائد هست و به زودی نسل این جهش از بین میره!
در حقیقت منظورم اون جهش های کوچکی هستن که منجر به، به وجود آمدن چشم میشن. هر کدوم به تنهایی هیچ گونه قدرتی نیستن که بخوان پایدار بمونن. یعنی در حقیقت هیچ وقت پیش نمیات که دقیقا همه ی جهش های لازم برای به وجود آمدن چشم به صورت یکجا و در یک موجود به وجود بیان!!
#13 محسن حائری در 1386-09-18 16:27
با حرفات موافقم و البته خوب نفهمیدم مطلب فوق رو تایید کردی یا رد کردی :-) چون راستش من تفاوتی بین چیزی که گفتی و مطلب بالا ندیدم ولی لحن بیانت اینطوری بود که چیزی متفاوت داری می گی.

در آخر هم در تایید حرفات و پیوندش به مثال موش ها، همیشه موش های سیاه تولید می شدند و همیشه این اتفاق پسندیده نبوده و به ضرر موش های سیاه تموم می شده (مثل ناقص متولد شدن یک فرزند، از یک ازدواج فامیلی!) ولی زمانی که «شرایط محیطی» اون رو بپسنده (یعنی سیاه شدن زمین) اون «ناقص» متولد شدن نه تنها چیز زایدی نیست، بلکه موردی است پسندیده و مطلوب.

به هر حال، طبق نظر فوق و نظر من، ما تا الان خواسته یا ناخواسته بر طبق رفتار ها و مطلوب های «محیط» مون رشد کردیم و [فعلا] خواهیم کرد.

در مورد چشم هم که گفتی... چشم انسان می تونه خیلی پیشرفته باشه (که هست، اما شاید پیشرفته ترین نباشه) اما داری اجزای این چشم پیشرفته رو می بینی که به نظرم نباید این کارو بکنی و بهتره نمونه های ساده تر رو در حشرات یا ماهی ها ببینی. یعنی مجموعهء سیستم ِ چشم از قدرت کم رشد کرده به قدرت زیاد و شاید اولین چشم اصلا قرنیه نداشته!!

فکر می کنم و سعی می کنم یک مثال از یک موجود با یک دید محدود و مختصر برات پیدا کنم. اما دقت کن که از روز ۲۵ ام تقویم بالا، حسوانات به وجود اومدن و به همین دلیل ممکنه موجوداتی که چنین جهش هایی داشته اند (یا مشابه های ایشون) الان موجود نباشند!

و در نهایت، شاید در مورد چشم به نتیجه نرسم، اما مشابهش در مورد دست یا پا رو خیلی راحت تر می تونم برات مثال بزنم :-)

موفق باشی :-)
#13.1 امید (سایت) در 1386-09-18 18:45
سلام.
حالا یه خورده در مورد تئوری های شکل گیری حیات. البته اول بگم میخوام اینجا مطالب رو مارپیچی بنویسم. یعنی اول تو چندتا نوشته (که چند تا شون رو نوشتم) اشارهء کلی میکنم بعد جزئی تر و جزئی تر ... .
شاید بگین اینجا داریم در مورد تکامل صحبت میکنیم و با شکل گیری حیات کاری نداریم ولی می خوام در مورد یکی از باحالترین تئوری های این حیطه که هم خوب آزمایش شده و هم خیلی باحال بنیان امکان پذیری تکامل درش رعایت شده و هم اینکه با ایده و اعتقاد بعضی مشابهه بنویسم:
تئوری:"حیات اولین بار با شکل گیری یه ترکیب از بلور خاک رس (سیلیس) و RNA ( ریبونوکلئیک اسید) شکل گرفت."
در واقع تمام تئوری های قبلی که در مورد شکل گیری حیات قبل از این ایده، مطرح بودن با غلظت مشکل داشتن. یعنی تو آزمایشگاه شرایط زمین در n میلیارد سال پیش رو بازسازی میکردن و توی اون شرایط موادی مثل بعضی آمینو اسیدها، کربوهیدراتها، اسیدهای نوکلئیک و... تولید میشدن ولی غلظت این مواد بر اساس شرایط و پایداریشون هیچ وقت به حدی نمیرسید که بشه فکر کرد که شرایط ویژه ای رو بسازن تا حیات از اونجا شروع بشه. اما بلورهای سیلیس در کنار برخی ساختارها و توالی های RNA رفتار جالبی نشون میدن( و بالعکس) اگه توالی هایی از RNA تهیه کنید و در کنار بلور سیلیس بذارین می بینین که RNA به سطح بلور میچسبه. و به این ترتیب در کنار هم غلظت قابل قبولی از RNA به وجود میاد که برهم کنش بین اونها میتونه متصور باشه. در عمل هم این برهم کنش دیده میشه. یعنی برخی از رشته های RNA منجر به شکل گیری توالی های جدید RNA در سطح سیلیس در کنار خودشون میشن و برخی این توانایی رو ندارن. در عین حال برخی از توالی های RNA توان تحریک رشد و گسترش بلور سیلیس رو دارن ولی برخی ندارن. به این ترتیب وقتی یه توالی RNA بتونه سیلیس رو گسترش بده میتونه شرایط رو برای برهم کنش، بیشتر کنه و اگه بتونه به شکل گیری RNA در کنار خودش بپردازه گسترش ترکیب RNA-سیلیس رو امکان پذیر میکنه و این، شرایط رو برای اعمال دو بنیان اساسی تکامل محیا میکنه یعنی:
1) وجود سیستمهای همانند سازی کننده.
2) وجود تغییر( به طوری که در روش همانند سازی هم بتونه اثر بذاره).
حالا تصور کنین طی این گسترش و تغییرها ترکیب خاصی از RNA و سیلیس شکل بگیره که منجر به کپی برداری از RNA بشه و این RNA شکل گیری بلور رو هم تحریک کنه! این یعنی حیات !!!.
حالا کجای این تئوری به چه ایده ای از چه کسانی مشابه هستش؟:
به ایدهء برخی ادیان مثل اسلام که درشون گفته میشه "ما شما را از خاک آفریدیم".
البته فقط به خاطر تشابه میگم.
#13.1.1 FatBabe در 1386-10-11 10:44
ممنون، خیلی خوب بود :-)
من که منتظر مابقی بحث شما هستم.

فقط چند سوال و درخواست:
۱- میشه حدس زد اون ۳۰٪ یعنی چی، اما اگه یک توضیح مختصری بدید بد نیست :-)
۲- لطفا مسایل مذهبی رو اصلا قاطی این قضیه نکنید. قبلا هم بحث هایی بود که تا حد ممکن حذف شدند.
۳- آیا مطالبی در مورد وجود هویت «من» هم کشف شده؟ چرا «من» ِ من با «من» ِ شما متفاوته؟ (البته فکر کنم هنوز برای این زود باشه!)
۴- ممنون میشم اگر امکانش هست بگید این اطلاعات رو از کجا آوردید؟!

ممنون و موفق باشید.
#13.1.1.1 امید (سایت) در 1386-10-12 15:39
2- :-) خوشم میات خیییلی حساسی. اگر میشه یک مطلب مذهبی هم تو وبلاگت بذار تا بشه این جور حرفا رو اونجا جمع کرد :-D ;-)

3- میشه بحث رو فلسفی نکنی؟ این قضیه حد اقل تا جایی که من سراغش رفتم، سر دراز داره. چه بحثایی که ابن سینا در این مورد نکرده. پیشنهاد میکنم بحثش رو وسط نکشید، چون از اصل بحث دور میشیم :-)
-----------------------------
از نگار خانم ( اصغرآقا - آقای مهندس - ... :-) ) (؟؟) هم به خاطر مطالب مفیدشون تشکر میکنم.
#13.1.1.1.1 محسن حائری در 1386-10-14 00:02
سلام.
مطلب جالبیه!. ممنونم به خاطر نوشته هاتون در مورد مثال سادهء چشم میتونم به کرم خاکی اشاره کنم.
کرم خاکی فقط از طریق پایانه های عصبی که زیر لایهء نازک پوستش هستن میتونه بفهمه که چقدر نور بهش میرسه. در ضمن خیلی سطح بندی قوی برای این دسته بندی نداره. تو این سیستم اصلا رنگ یا تصویر یا ... مطرح نیست. فقط وجود و تا حدی شدت نور. از طرفی یه ارگان local هم نیست بلکه به صورت generalized در کل پوستش پخشه. با این وجود نمیشه نتیجه گرفت این سیستم بینایی اولین شکل بیناییه چون کرم خاکی مال دورهءماست. خودش کلی تکامل پیدا کرده و شاید یه روزی چشمهای دیگه ای داشته و حالا برای کرم خاکی بودن این یه چشم خوبه و کافی پس انرژی بیشتری برای تهیهء چشم بهتر تلف نمیکنه. اما با این اوصاف سیستم بیناییه کرم خاکی میتونه یه ایده هایی رو در مورد ساختار اولین چشمها در ذهن شکل بده.
بگذریم در مورد یه نکتهء دیگه هم که بالا گفتین بگم:
یادگیری و تجربه برای ما ربطی به تکامل نداره. برای هیچ موجودی انطور نیست. درواقع اینطور بگم که هرموجودی با ژنومی که داره یه سری توانایی برای تجربه اندوزی خواهد داشت. مثلا انسانها با ژنوم فعلیشون یه شبکهء عصبی پیاده سازی میکنن. این شبکه با تجربیاتی که فرد کسب میکنه آموزش میبینه. حالا اگه ژنوم شبکه ای طراحی کرده باشه که لایه بندی ارتباطات و ... مناسب برای درک محیط داشته باشه فرد و در واقع خودش رو بهتر حفظ کرده و بهتر به نسل بعد منتقل میشه ولی در نسل بعد دوباره همین ژنوم یه شبکهء عصبی که هنوز آموزش ندیده میسازه و دوباره این شبکه باید آموزش ببینه تا تجربیات مغز بابا رو یاد بگیره. به یه نکته خوب توجه کنین : قویترین چیزی که به تکامل کمک میکنه موجودات زندهء اطراف هستن نه محیط غیر زنده. اگر محیط موشهایی که گفتین تغییر کنه ولی جغدی نباشه موشهای زرد رو بخوره موشهای سیاه برتر نمیشن. اگر موجودات در طی تکامل به هوش سطح بالا دست پیدا کردن به این دلیل بود که موجودات active و محاسبه گری در اطرافشون بوده که براشون مشکل ایجاد میکرده. پس سیستمی که بهتر بتونه محاسبه کنه و اطرافیان رو کنار بزنه بیشتر میبره. اول تک سلولیها با هم رقابت کردن. بعد پرسلولیها اومدن که تو برخی زمینه ها از تک سلولی ها بهتر محاسبه میکردن. و یا حد اقل در حد تک سلولیها بودن. بعد برخی پرسلولیها وظایف رو بین سلولها دسته بندی کردن و باز محاسبات بهتر شد. در نهایت پر سلولیهایی شکل گرفتن که محاسبات "بیین پرسلولی" رو که قویتر بود شکل دادن و جوامع شکل گرفت. برای کل اکوسیستمی که وجود داره نمیشه گفت بهترین کدومه؟: تک سلولی. پرسلولی ساده. پرسلولی پیچیده. جوامع .... چون هنوز از هر کدوم نمونه های بسیاری وجود دارن و نمیشه برتری ای برای یکی یا دوتاشون قائل بود. مثلا عامل سل یا "باسیل کخ" (باسیلوس توبرکولوزیس" یک نمونهء تک سلولیه(پایینترین سطح محاسبه) و انسان یک سیستم جامعه سازه(بالاترین سطح محاسبهء فعلی) حالا کدوم یکی بهتره. هنوز سالانه چند میلیون نفر تو دنیا بر اثر سل میمیرن. حالا هم بهترین خط درمان برای سل که شامل ریفامپین و ایزونیازید هستش داره شکست میخوره چون نسبت به 10 سال پیش این باسیل تکامل پیدا کرده. و الی آخر ...
#13.2 FatBabe در 1386-10-05 15:36
ممنون مرتضی جان، خیلی مطالب خوبی بود، واقعا لذت بردم :-)
#13.2.1 امید (سایت) در 1386-10-08 14:32
سلام.
من مرتضی نیستم. نمیدونم چی شد که ایمیل مرتضی رو اینجا گذاشتم. :-D
حالا در هر صورت یه چیزای دیگه ای هم به ذهنم میرسه:
اول اینکه تکامل اونقدر ها هم کند نیست. هر چی سیستمی که تحت تاثیر عوامل تغییر دهنده قرار میگیره پیچیده تر باشه، سرعت کمتر میشه. سیستمهایی هم وجود دارن که به صورت باور نکردنی سریع تکامل پیدا میکنن.خوب ساده ترین سیستم حیاتی که به ذهنتون میرسه چیه؟
من فکر میکنم ویروس مثال خوبیه! حالا فکر میکنم بدونین چرا در مورد "سارس" اونهمه وحشت ایجاد شده بود؟ یا آنفلوآنزای مرغی؟! آره این ویروسهای کوچولو چون ساده هستن کوچکترین تغییری خودش رو نشون میده و "خود تغییر، خود نتیجه هستش."(در مورد این جمله توضیح میدم). حالا شاید این سوال مطرح بشه که "چرا این وحشت در مورد بقیهء ویروسها اینقدر نیست؟"برای جواب یه موضوع بسیار جالب وجود داره که من الان شروع میکنم و امیدوارم به پایان خوبی برسه. اونم اینه: برخی از سیستمها خودشون توان تکامل خودشون رو دستکاری میکنن. در واقع اینطور بگم که شما در بسیاری از سیستمها آنزیمهای بسیار بسیار پیچیده ای میبینید که موقع فعالیت به اصطلاح "مو لا درز کارشون نمیره". ولی همهء آنزیمهای مربوط به مسیرهای همانندسازی و decode کردن ژنوم یه مقدار خطا تو کارشون دارن. ایا طی تکامل این آنزیمها که اینقدر نقش حیاتی دارن نمیتونستن مثل آنزیمهای کم اهمیتتر ی که گفتم، دقیق عمل کنن؟ این یعنی چی؟ یعنی اینکه اگه شما هیچ عامل فیزیکی شیمیایی جهش زا از محیط نداشته باشی باز سیستم خودش تو خودش جهش ایجاد میکنه!!! تا تکامل توی گونه ادامه پیدا کنه و گونه از بقیهء گونه ها عقب نیافته.(اینجا هم توضیح میخواد که بعدا میگم.) از طرفی اگه میزان این خطا از یه حدی بیشتر بشه سیستم تخریب میشه و باز سرعت تکامل تو اون گونه کم میشه. حالا با جهش هایی که توی سیستم ایجاد میشه اون میزان خطایی که تو آنزیمهای همانندسازی و decode و ... وجود داره هم تغییر میکنه. سیستمی که بتونه به یه حد بهینه برسه که هم سرعت تکامل بر اساس میزان جهشها کافی باشه و هم اینکه اونقدر جهش زیاد نباشه که سیستم اونقدر deform بشه که بمیره (منقرض بشه)، تو عالم ویروسها میشه "سارس" میشه "HIV" میشه فلوی مرغی. حالا آیا توی سیستمهای پیچیده تر این امکان پذیره؟ بعدا میگم. راستی میدونم که خیلی جسته گریخته مینویسم. تو نوشته های بعدی سعی میکنم درستش کنم.(توضیحات رو هم بعدا مینویسم)
#13.2.1.1 FatBabe در 1386-10-09 09:31
ممنونم نگار خانوم(؟؟) منتظر مابقی مطالبتون هستم.
#13.2.1.1.1 امید (سایت) در 1386-10-09 10:20
سلام.
بازم اسم جدید نسبت دادی.
باشه ایرادی نداره نگار اسم خوبیه. هرچند ...
توضیح برای نوشتهء قبلی:
1)"خود تغییر، خود نتیجه هستش.":
ببینید، تغییر در یه سیستم پیچیده مثل یه پرسلولی با بافت و ارگانهای اختصاصی رو با تغییر در یه ویروس ساده مقایسه میکنم تا قضیه واضح بشه. تصور کنید که ویروس مورد نظر از 2 قسمت:الف)DNA، ب)کپسول پروتئینی، تشکیل شده. ساخته شدن پروتئین توسط DNA کد میشه و در عین حال DNA توسط پروتئین حمل و منتقل میشه. پس توالی DNA مذکور باید 2 تا خصوصیت داشته باشه یک اینکه پروتئین رو کد کنه و دوم اینکه برای کپسول، DNAی ویروسی شناخته بشه تا حمل بشه. حالا تصور کنید این DNA جهش پیدا کنه. در نتیجه به طور کلی حالت های زیر ممکنه اتفاق بیفته:
1) دیگه پروتئینی با ساختار کپسولی تولید نشه.
2) پروتئینی با ساختار کپسولی تولید بشه ولی این پروتئین توان تشخیص DNA ویروسی رو برای بسته بندی کردن نداشته باشه.
3) پروتئین ساختار کپسول رو داشته باشه، همچنان بتونه DNA ویروس رو شناسایی کنه، ولی این جهش اخیر رو نتونه بشناسه و DNA جدید رو بسته بندی نکنه.
4)پروتئین ساختار کپسول رو داشته باشه، همچنان بتونه DNA ویروس رو شناسایی کنه،تغییر اخیر در DNA هم اونقدر در محل اساسی و مهمی نباشه که کپسول نتونه DNA رو شناسایی کنه.
5)پروتئین ساختار کپسول رو داشته باشه، ولی تغییر اخیر منجر به این شده باشه که این کپسول جدید توالی ای متفاوت با توالیه DNA قبلی رو به عنوان DNAویروس بشناسه.
6)پروتئین ساختار کپسول رو داشته باشه، ولی تغییر اخیر منجر به این شده باشه که این کپسول جدید توالی ای متفاوت با DNA قبلی رو به عنوان DNAویروس بشناسه. و اتفاقا این توالی متفاوت، دقیقا همون توالی جدید بعد از جهش DNA ویروسی باشه.
میبینید که کلا چند حالت میشه تصور کرد که یا مستقیما خود DNAی تغییر یافته توش موثره یا با یه پله واسطه، کپسول(ترجمهء DNA به پروتئین یه پله فاصله ایجاد میکنه). و در واقع شرایط کامپلیکه ای در کار نیست. (حتی اگر آلوده سازی و مکانیزم های گسترش ویروس رو در نظر بگیریم.) اما در مورد یه ساختار پیچیدهء پرسلولی با بافت و ارگانهای اختصاصی داستان فرق داره. یه تغییر کوچیک احتمال اینکه بتونه خودی نشون بده خیلی کمه. در ضمن به خاطر کامپلکس بودن، یه تغییر خاص در ابتدای پیدایش ممکنه در گونه منجر به بیماری خاصی بشه. ولی وقتی یه جهش خاص دیگه هم اتفاق میافته این دوتا با هم یه توانایی جدید رو به وجود میارن. از طرفی در بسیاری از موارد اگه جهش دوم زودتر از جهش اول اتفاق میافتاد حتی شاید منجر به انقراض گونه میشد. با این اوصاف میشه دید که توی یه سیستم کامپلکس بر عکس یه سیستم ساده باید یه سری توالی هایی از جهش رخ بده، چندین جهش روی هم انباشته بشه، گونه مدتی رو با لغزش برای انباشتن جهش پشت سر بذاره و ... تا نهایتا بشه تغییری اساسی در گونه دید. ولی توی یه سیستم ساده داستان فرق داره. طوری که "HIV" ویروس عامل بیماری ایدز، وقتی کسی رو آلوده میکنه، در چهارمین مرحلهء بیماری(مرحلهء ایدز) 3/1 (یک سوم)ویروسهای درون بدن فرد بیمار، به دلیل جهش توان آلوده کردن خود فرد رو ندارن (هرچند میتونن یه نفر دیگه رو آلوده کنن. توجه کنین که توی بدن خود بیمار تولید شدن و حالا با جهشهای ایجاد شده نمیتونن اونو آلوده کنن).
ترتیب پیچیدگی و سرعت تکامل رو ببینید:
1) ویروس "HIV" طی 6 ماه میتونه تا 30% متفاوت بشه(اگه معنیه این جمله گنگه بگین توضیح بدم)
2) بعد از 70 سال استفاده از آنتی بیوتیک پنی سیلین تقریبا اکثر استافیلوکوکها (یه نوع تک سلولی ساده{پروکاریوت}) بهش مقاوم شدن.
3) انسان!!! .
#13.2.1.1.2 FatBabe در 1386-10-09 13:18
خوندن این خبر ِ قدیمی رو تا حدودی به دوستان توصیه می کنم :-)
http://www.bbc.co.uk/persian/science/story/2004/03/040326_si_bigbrainfaultygene.shtml
#14 امید (سایت) در 1386-09-22 02:52
این هم از ویکیپدیا:
http://en.wikipedia.org/wiki/Evolution
#15 محسن حائری در 1386-10-14 00:06
سلام.
یه سوال میخوام بپرسم. می خوام اگه دوستان قبول دارن و امید خان هم اجازه میدن کم کم بریم سراغ "genetic algorithm", "genetic programming", evolutionary algorithm و .... موافق داریم. اگر نه من همون مطالب رو دنبال میکنم.
#16 FatBabe در 1386-10-24 08:34
با سلام
شما راجع به پردازش تکاملی مقاله پیاده سازی شده لطفا برای من ارسال کنید که بیشتر با ان آشنا بشوم
#17 parvaneh در 1387-01-13 01:27
دروغي به نام تكامل !

دكتر پل راجرز

در سميناري كه در دانشگاه شيكاگو در زمينه مورفولوژي تكاملي برگزار شد، دانشمند برجسته‌، دكتر پاترسون‌، سؤال ساده‌اي مطرح كرد: آيا در اينجا كسي هست كه بتواند در مورد تكامل‌، نكته‌اي قطعي و ثابت‌شده را عنوان كند؟? سكوتي طولاني بر فضاي تالار حكمفرما شد. سرانجام شخصي از گوشه‌اي گفت‌: ?من يك چيز را با قطع و يقين مي‌دانم‌: اينكه تكامل را نبايد در مدارس تدريس كرد !?

با اينكه بسياري از مردم عادي بر اين باورند كه تكامل پديده‌اي علمي و اثبات‌شده مي‌باشد، واقعيت اين است كه بعد از گذشت 150 سال‌، تكامل فرضيه‌اي است اثبات‌نشده و بدون سنديت‌. در واقع بايد گفت كه قرائن و شواهد بسياري‌ تكامل را رد مي‌كنند.

فرضيه تكامل كه نخستين بار توسط چارلز داروين در كتابش به‌نام "اصل انواع‌" مطرح شد، اين نظر را پيش مي‌نهد كه موجودات زنده از اَشكال ساده نظير باكتري‌، به اَشكال پيچيده‌تر نظير انسان تكامل يافته‌اند. اين تحول و تكامل زاييده تصادف بوده است‌؛ نخستين مولكول نيز در اثر تصادم اتم‌ها در يك ملغمه ابتدايي به‌وجود آمده است‌. نتيجه اين امر پيدايي موجودات زنده بوده است‌.

نابسندگي شواهد و دلايل‌

تأثير و نفود فرضيه تكامل را نمي‌توان دست‌كم گرفت‌؛ اين فرضيه طرز تفكر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون كرده است‌. اما اكنون بعد از گذشت 150 سال‌، تكامل هنوز در سطح يك فرضيه باقي مانده است‌، و هنگامي‌كه شواهد و دلايل مطرح‌شده را موشكافانه بررسي مي‌كنيد، پي مي‌بريد كه چقدر نابسنده و غيرقطعي هستند.

فسيل‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند

?فسيل‌ها گواه بر تكامل مي‌باشند!? اين ادعايي بوده كه دانشمندان با صدايي بلند عنوان مي‌كردند. اما مشكلي كه در مورد فسيل‌ها وجود دارد، اين است كه ميان حيواناتي كه فسيل‌ها گواه بر وجود آنها هستند، و حيوانات همنوعشان در عصر ما، هيچ فسيلِ مياني وجود ندارد، گويي حيوانات اوليه ناگهان به‌صورت حيوانات امروزي تحول و تكامل يافته‌اند. داروين نيز خود متوجه اين نقصان در فرضيه خود بود، اما بر اين باور بود كه يك روز فسيل‌هاي مياني يافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال‌، فسيلي دال بر وجود حيوانات مياني و در حال تكامل يافت نشده است‌.

دانشمندان معتقد به تكامل براي رفع اين نقيصه‌، اين نظر را مطرح كردند كه تحول با چنان سرعتي رخ داد كه فسيلي از آنها باقي نمانده است‌. طبعاً دليل و مدركي علمي در اين زمينه وجود ندارد.

"هومولوژي‌" تكامل را اثبات نمي‌كند

هومولوژي نظريه‌اي است كه معتقد است‌ ارگانيزم‌هاي زنده‌اي كه از ساختاري همسان برخوردارند، از يك اصل واحد ناشي شده‌اند و به اين ترتيب اين نظريه‌، تكامل را اثبات مي‌كند.

مشكل در اينجاست كه نمونه‌هاي فراواني با اين نظريه تناقض دارند. به‌عنوان مثال‌، بافت كليوي جانداران را در نظر بگيريد. كليه‌هاي ماهي داراي شكل جنيني كاملاً متفاوتي با خزندگان و پستان‌داران مي‌باشند. ممكن نيست كه آنها از يك ساختار ناشي شده باشند.

يا به دستگاه گوارش توجه كنيم‌. اگر همه جانداران از يك اصل ناشي شده‌اند، تكامل و تحول اين دستگاه در جانداران مختلف نيز مي‌بايست يكسان باشد. اما عكس اين صادق است‌. كوسه‌، قورباغه‌، خزندگان‌، و پرندگان‌، داراي دستگاه گوارشي‌اي هستند كه به‌گونه‌اي متفاوت تحول يافته‌اند. نمونه‌هاي بسيار ديگري مي‌توان براي اين امر آورد.

زائده‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند

تكامل‌گرايان بر اين نظر پا مي‌فشردند كه بدن جانداران داراي اندام‌هايي است كه امروز ديگر كاربردي ندارند. اندام‌هايي مثل آپانديس و لايه‌هاي نيمه‌كروي در چشم زائده ناميد شده‌اند زيرا در زمان داروين تصور مي‌شد كه اينها بلامصرف مي‌باشند. طبق اين نظريه‌، اين اندام‌ها در دوره‌هاي اوليه هستي كاربردي داشته‌اند، اما به‌تدريج كه انسان خود را با محيط سازگار ساخت‌، كاربرد خود را از دست دادند. به‌عقيده اين دسته از دانشمندان‌، آنها اكنون شاهدي هستند بر آنچه قبلاً بوديم‌.

باز در اين مورد هم شواهد، عليه اين نظريه هستند. تمام آنچه كه زائده ناميده شده‌، امروز نيز كاربردي مفيد دارند. آپانديس در واقع غده‌اي است لنفاوي‌، و لايه نيمه‌كروي نيز همچون يك قاشقك‌، اشياء خارجي را از داخل چشم جمع‌آوري مي‌كند. بسياري از ما شنيده‌ايم كه انسان قبلاً دُم داشته است‌. اين حرف خنده‌دار است‌. ستون فقرات انسان داراي 33 مهره است‌. هيچ شاهدي بر اين مدعا وجود ندارد كه او قبلاً 34 مهره داشته است‌. فردي به‌اسم هِكل بود كه نظريه دم انسان را پيش نهاد؛ او بعدها توسط دانشگاه خودش محكوم به تقلب شد!

زيست‌شناسي مولكولي بيش از ساير عوامل‌، تكامل را رد مي‌كند!

چيزي به‌نام شكل ساده حيات وجود ندارد

در روزگار داروين اين عقيده رواج داشت كه حيات از اَشكال ساده‌تر به‌سوي اشكال پيچيده‌تر حركت مي‌كند. علم امروزه ثابت كرده است كه چيزي به‌نام ? شكل ساده حيات‌ ? وجود ندارد. حتي ساده‌ترين سلول باكتري به‌گونه‌اي باورنكردني پيچيده است‌. آنچه كه سلول‌هاي ساده ناميده مي‌شود، شامل DNA و RNA و پروتئين مي‌باشد كه به يكديگر وابسته و مرتبط هستند. در واقع‌، تمام سيستم‌هاي بيوشيميايي و فيزيولوژيكي به يكديگر وابسته مي‌باشند. لذا اين تصور تكامل‌گرايان كه اندام‌ها به‌گونه‌اي مستقل تحول مي‌يابند، پذيرفتني نيست‌.

اَشكال مياني وجود ندارد

نه فقط فسيل‌هاي مياني يافت نشده‌، بلكه زيست‌شناسي مولكولي نيز با قطعيت ثابت كرده كه در سطح بيوشيمي نيز شكل مياني وجود ندارد.

به‌اين ترتيب‌، مثلاً پروتئين‌ها هيچگاه از يك مرحله تا مرحله ديگر تحول نمي‌يابند، بلكه هميشه از نوع تا نوع ديگر تحول پيدا مي‌كنند. پروتئين‌ها از اسيد آمينه درست شده‌اند. اگر آنها مانند مهره‌هاي رنگي در يك گردنبند تصور كنيم، طبق نظر تكامل‌گرايان‌، پروتئين وقتي به انواع پيشرفته‌تر تبديل شود، بايد مهره‌اي به اين "گردنبند" پروتئين اضافه شود. بنابراين‌، بايد طبعاً انتظار داشت كه در جانداران پيشرفته‌تر، مهره‌هاي بيشتري بر گردنبند پروتئيني وجود داشته باشد. اما در عمل اينطور نيست‌. مثلاً بياييد انسان را با دو نوع ماهي مقايسه كنيم (با توجه به اينكه ماهي در طرح تكاملي‌، پيش از انسان به‌وجود آمده است‌): ماهي بدون آرواره (كه در سير تكامل بسيار قديمي‌تر است‌) و ماهي آرواره‌دار كه جديدتر است‌. با كمال تعجب مي‌بينيم كه پروتئين موجود در هموگلوبين انسان به پروتئين ماهي بدون آرواره بيشتر شبيه است تا به ماهي آرواره‌دار، در حاليكه طبق نظر تكامل‌گرايان مي‌بايست عكس اين باشد.

سه ميخ واپسين بر تابوت تكامل‌

1 - عدم قطعيت در اثبات شواهد

همه شواهدي كه مخالفين تكامل در دست دارند، تكامل را رد مي‌كند. اما هيچيك از شواهدي كه طرف‌داران تكامل مي‌كوشند ارائه دهند، قطعيت ندارد زيرا هيچگاه نمي‌توان آنها را در سير طولاني تكامل اثبات كرد. مثلاً نمي‌توان يك باكتري و يك ماهي را گرفت و گفت كه آنها به مراحل مختلف تكامل تعلق دارند، زيرا طبق نظر تكامل‌گرايان‌، حيات از 300 ميليون سال پيش آغاز شده‌، و در اين مدت هم باكتري تحول يافته و هم ماهي‌. هيچكس نمي‌تواند بگويد كه باكتري ساده قبلاً چطور بوده‌، چون باكتري هم مانند ماهي تحول يافته است‌. اين فرض كه باكتري موجود ساده‌تري است‌، بي‌اساس است‌.

2 - نظم هرگز از بي‌نظمي ناشي نشده‌

طبق نظر تكامل‌گرايان‌، نظم از بي‌نظمي اوليه به‌وجود آمده است‌. اين ادعا كاملاً برخلاف قانون دوم ترموديناميك است كه مي‌گويد هر سيستمي به‌سوي بي‌نظمي و اضمحلال فزاينده پيش مي‌رود. اين اصطلاحات بسيار علمي مي‌باشند، اما ما خودمان در زندگي روزمره شاهد آن هستيم‌. هيچ استثناي شناخته‌شده‌اي در مورد اين قانون وجود ندارد. اما تكامل‌گرايان مي‌كوشند تمام نظريه خود را بر يك استثناء استوار سازند.

3 - تصادفي استهزاءآميز

فرضيه تكامل، پيدايي حيات را يك تصادف مي‌داند. از نظر آماري پيدايي حيات در اثر تصادف امري محال است‌. مثلاً در مورد پروتئيني كه در هموگلوبين وجود دارد، اين احتمال كه اسيدهاي آمينه به‌طرزي درست تركيب شوند، 1 در 10 به توان 167 مي‌باشد، چيزي كه از نظر رياضي غيرممكن است‌. تازه اين فقط در مورد پروتئين موجود در هموگلوبين است‌.

كاهن اعظمِ تكامل‌، ريچارد داوكينز، خودش پذيرفته كه ?هر سلول شامل اطلاعات كدبندي‌شده ديجيتالي است كه اطلاعات موجود در آن‌، بيشتر از مجموعه سي جلدي دائره‌المعارف بريتانيكا است‌.? او اين را مي‌پذيرد، با اين‌حال معتقد است كه بايد انتظار داشت كه افراد هوشمند باور كنند كه كتاب پرحجمي چون دائره‌المعارف بريتانيكا در اثر يك تصادف به‌وجود آمده باشد!

فرضيه تكامل در دادگاه دانش محكوم است‌. ما مسيحيان مي‌توانيم مطمئن باشيم كه تعليم كلام خدا در مورد خلقت بسي متقاعدكننده‌تر از فرضيه تكامل است‌. معتقدين به خلقت الهي نبايد منتظر كشف فسيل‌هاي مياني باشند زيرا مخلوقات هر يك در نوع و جنس خود آفريده شده‌اند (پيدايش 1:‌21 و 24 و 25). معتقدين به خلقت الهي انتظار دارند كه براي هر نوع و هر جنس از جانداران‌، ژن خاص خود آنها يافت شود. ايشان به بعضي از اندام‌هاي انسان به‌عنوان زائده نگاه نمي‌كنند. ايشان از پيچيدگي سلول‌ها آشفته‌خاطر نمي‌شوند بلكه از مهارت و عظمت خالقي كه آنها را ساخته است در حيرت مي‌افتند‌. و سرانجام‌، معتقدين به خلقت نيازي ندارند كه منتظر تصادف و شانس شوند، زيرا مي‌دانند كه ? در ابتدا خدا آسمان‌ها و زمين را آفريد . ?.


منبع :www.kalameh.com
#18 امین در 1387-11-06 19:49
اقای امین سلام.
میدونم بعیده دوباره اینجا بیای ولی در هر صورت، یه سوال ازت دارم:
خوب بر اساس اطلاعات همون زیست شناسی سلولی مولکولی که بهش افترای رد تکامل رو زدی چند تا چیزمشخصه:
1) ما تعداد انواع آلل هر ژن که میتونیم حمل کنیم 2 تاس.
2) اتواع الل مربوط به برخی از ژنها در جامعه بیش از 20 تاس.
3)آدم و هوا 2 نفر بودن؟ درسته؟ بر اساس بالا آدم و هوا از هر ژن 2*2=4 تا الل میتونستن حمل کنن. با فرض اینکه همسرای هابیل و قابیل خواهرشون نبودن، و اونها هم 2*2=4 تا الل اضافه کردن به جمع، روی هم حداکثر 8 الل باید برای هر ژن الان وجود میداشت. 12 الل اضافه از کجا اومدن؟( امیدوارم توجه داشته باشی که هابیل و قابیل الل های آدم و هوا رو به ارث بردن و چیز جدیدی ندارن که اگه داشته باشن هم میشه 12 تا الل، 8 تا هنوز زیاده!!!). حالا شما لطف کن بورو ببین چطور این امکان داره؟

این رو فعلا علی الحساب داشته باش. دلم نیومد این دروغا رو بخونم برم. الان فرصت ندارم. بزا سر فرصت میام توضیحاتم رو کامل میکنم.
#18.1 travianwarrior در 1388-04-12 13:57
ادامه...
اول بگم آقای امین میدونم بسیاری از چیزایی که نوشتین، تقریبا اکثریت، نقل قول از "دكتر پل راجرز " بوده اما من در نوشته هام طوری نوشتم که گویا خطاب به شما مینویسم.در واقع من خطاب به نگارندهء جملات بالا (موجود در متن جناب عالی) نوشته هام رو مینویسم، چه شما و چه دکتر راجرز!

آقای امین نوشتین:
"با اينكه بسياري از مردم عادي بر اين باورند كه تكامل پديده‌اي علمي و اثبات‌شده مي‌باشد، واقعيت اين است كه بعد از گذشت 150 سال‌، تكامل فرضيه‌اي است اثبات‌نشده و بدون سنديت‌. در واقع بايد گفت كه قرائن و شواهد بسياري‌ تكامل را رد مي‌كنند."

خوب در جواب باید بگم: بله همچنان تکامل پدیده ای است علمی، ولی نه قطعی (100%) که همونطور که خودتون میدونید هیچ "تئوری" و "فرضیه" و "نظریه" و حتی "قانون" علمی وجود نداره که قطعی باشه، و این عدم قطعیت دلیل نمیشه که شما "نظریه" تکامل رو در حد یه "فرضیه" کوچیک کنید و بگید اثبات نشده و بدون سندیت هستش، بلکه اگر منظورتون از ستدیت داشتن و اثبات شدن این باشه که شواهد اون رو از "فرضیه" به "نظریه" تبدیل کرده باشن قرائن و شواهد بسیار بسیار بسیار بیشتری هم وجود دارن که تکامل رو اثبات میکنن و الان این ایده دیگه به عنوان یه "نظریه" پذیرفته شدس.

باز نوشتین:
"فرضيه تكامل كه نخستين بار توسط چارلز داروين در كتابش به‌نام "اصل انواع‌" مطرح شد، اين نظر را پيش مي‌نهد كه موجودات زنده از اَشكال ساده نظير باكتري‌، به اَشكال پيچيده‌تر نظير انسان تكامل يافته‌اند. اين تحول و تكامل زاييده تصادف بوده است‌؛ نخستين مولكول نيز در اثر تصادم اتم‌ها در يك ملغمه ابتدايي به‌وجود آمده است‌. نتيجه اين امر پيدايي موجودات زنده بوده است‌."

بله نوشته های داروین ایدهء تکامل از موجودات ابتدایی مثل باکتری ها به موجودات پیچیده مثل انسان رو مطرح میکنه، و امروزه هم دانشمندان این ایده رو درسترین شکل "ممکنهء" تکامل میدونن. ایده های دیگری هم مبنی بر تکامل دو سویه از یک موجود میانی به دو سمت موجودات پیچیده تر و ساده تر وجود داره. ولی کسی ادعا نمیکنه تکامل صرفا زاییدهء تصادفه.
--تکامل زاییدهء تصادف و انتخاب طبیعی است.—
از طرفی در آزمایشگاهها با ایجاد شرایطی -مثل آنچه که از زمین ابتدایی تصور (نتیجهء بررسی های علمی و نه پیش بینی عمو غلام!) میشه و ساختن اون " ملغمه ابتدايي"-، دیدن که مولکولهای اولیهء حیات به راحتی شکل میگیرن. و یه نکته جذاب برای شما : یکی از اولین و اساسی ترین مولکولها و مواد، برای به راه افتادن واکنشهای اولیه ای که بتوان نام حیات را بر آنها نهاد، بلور رس در شرایط آبی است. یعنی همون چیزی که احتمالا شما قبولش دارین: "*( و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون ) حجر 15" -- "*( هو الذی خلقکم من طین) انعام 6" -- "*( هوالذی خلقکم من تراب )* غافر 40". برای به راه افتادن اولیه ترین اشکال به 3 چیز نیاز داریم: 1) آب. 2) بلور رس. 3) RNA
و جالب اینجاست که تا قبل از پیشنهاد بلور رس هیچ دلیلی وجود نداشت که بتوان محیط غلیظ حاوی RNA رو تصور کرد به طوری که غلظت برای شروع و پایداری واکنشها کافی باشه. یعنی نقش رس بسیار کلیدی است.
مشخص شده که توالی های RNA در این شرایط بر حسب توالی اسید های نوکلئیک تفاوت هایی با هم دارن:
1) میزان تمایل برای اتصال به سطوح بلور رس در توالی های متفاوت RNA متفاوت است.
2) میزان خصوصیات آنزیمی و تمایل به سایر RNA های موجود در سطح بلور رس متفاوت است.
3) میزان توان RNA ها بر اساس توالیشان در همانند سازی ( ساختن مولکول RNA مکمل) متفاوت است.
...
علاوه بر این، RNA ها بر اساس میزان فعالیت در سطح رس، میزان رشد یا تحلیل رفتن این بلور را تحت تاثیر قرار میدهند.
به ابن ترتیب توالی های متفاوت بر اساس این قابلیتها می تونن منجر به گسترش یا نابودی خودشون بشن. همینطور بلور رس می تونه اونها رو تحت تاثیر قرار بده. البته این رو هم بگم که در همون شرایط اولیه ای که " ملغمه ابتدايي" رو بررسی کردن تعداد انواع RNA تولید شده اونقدر متفاوت بود که طیف RNA توضیح داده شده رو پوشش بده (چندین بار این آزمایش تکرار شده ،نه یکی دو بار، من دهها نمونش رو خودم دیدم)

باز هم میام تا سایر موارد رو توضیح بدم ....
ادامه دارد!!!
#18.2 travianwarroir در 1388-04-16 22:49
ممنون آقا/خانم travianwarroir،
بسیار جالب و آموزنده بود، منتظر توضیحات تازه‌ی از شما هستم/هستیم.
موفق و پاینده باشید.
#18.2.1 امید (سایت) در 1388-04-16 23:59
...ادامه:
نوشتین:
"نابسندگي شواهد و دلايل‌
تأثير و نفود فرضيه تكامل را نمي‌توان دست‌كم گرفت‌؛ اين فرضيه طرز تفكر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون كرده است‌. اما اكنون بعد از گذشت 150 سال‌، تكامل هنوز در سطح يك فرضيه باقي مانده است‌، و هنگامي‌كه شواهد و دلايل مطرح‌شده را موشكافانه بررسي مي‌كنيد، پي مي‌بريد كه چقدر نابسنده و غيرقطعي هستند. "

بله، درسته؛ تکامل طرز تفكر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون كرده، مثل بسیاری از فرضیات و نظریات‌ علمی دیگه، که اگه نتونه اینطور باشه فایدهء بودنش چیه؟ مگر اینکه منظور شما تغییرات خاصی باشه که باب میل شما نیست. و اگر احیانا منظور شما از " دگرگون"، زیر سوال رفتن خلقت توسط خدا یا چیزی شبیه اینه، باید بگم این دیدگاه در افرادی وجود داره که تکامل رو نفهمیدن. اصلا تکامل نمیتونه چیزی در مورد شکل تاثیر متافیزیک رو دنیای ما بگه( و هیچ علم فیزیکالی هم این ادعا رو نداره)، بلکه فقط نتیجهء برایند تاثیرها رو ارائه میکنه و میگه با این روند اومده جلو. شما میبینید که در تکامل یکی از فاکتورهای مهم تصادف و احتمال هستش. پس ممکنه بعضی فکر کنن که خوب، ما، شانسی بوجود اومدیم؛ در جواب باید گفت: اولا که تنها یک وجه مورد نیاز تکامل، تصادفه؛ ممممم... در واقع خلاصه تمام چیزایی که در مورد تصادف،تکامل ، خدا، ما، خلقت و ... میشه گفت اینه: "شما هرچند دفعه که یک تاس رو بندازی 7 نمیاد!!!"( اگه واضح نیس توضیح بدم!)
در مورد اون " نابسنده و غيرقطعي" هم کم کم همینجا داریم میریم جلو!!!

ادامه دارد...
#18.3 travianwarroir در 1388-04-18 00:01
...ادامه
نوشتین:
" فسيل‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند"...
""هومولوژي‌" تكامل را اثبات نمي‌كند"...

شما یکی دو نمونه آوردین تا رد کنین، درحالی که هزاران نمونه از فسیلها و میلیونها و میلیاردها نمونه از همولوژی وجود داره که اثبات کنندهء تکامله!!! در ضمن اون فسیل میانی که یافت نشده در مورد کل درخت تکاملی نیست بلکه تعداد کمی از شاخه ها حلقهء گمشده دارن. اما وجود این حلقه های گم شده دلیلی بر رد تکامل نیست. درست شبیه اینه که شما رو ببرن پای یه درخت بگن"درخت خوشگلیه، نه؟" شما یه نگاه به درختی که ساقه ای قطور و تعدادی انبوه شاخه و هزاران برگ داره بندازی و بگی:" چون چند تا شاخش قطع شده پس اصلا درختی وجود نداره"!!!!

نوشتین:
" زائده‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند"...

نکته اینجاست که تکامل گرایان هیچوقت مطرح کنندگان زوائد نبودن. این برخی پزشکان بودن که مطرح کنندهء این موضوع بودن. پس از مطرح شدن این موضوع مخالفان تکامل از تکامل گرایان می پرسیدن: " اگه طی تکامل هر چیزی که کاربردی بوده باقی مونده و هرچی که به درد نمی خورده از بین رفته، پس آپاندیس چیه؟"
تکامل گرایان در پاسخ به سوالات از این دست می گفتن:"احتمالا در اجداد ما این زوائد کاربرد داشته ولی در ما، که دیگر کاربردی ندارد رو به حذف است، اما مسیر حذف آنها کامل نشده است و طی زمان این اتفاق در قرنها بعد خواهد افتاد."
وجالب اینجاست که بعد از مدتی مشخص شد که این اعضا در بدن انسان زوائد ناکارآمد نیستن و هر کدام کاربردی دارن، مثل همین آپاندیس که یه عقده لنفاوی محسوب میشه و در ایمنی کاربرد داره. حالا دوباره مخالفان تکامل دس گرفتن میگن اینا که کاربرد داره پس چرا تکامل گرایان میگفتن اینا بدرد نخوره و داره حذف میشه. حالا قضیه اینه که اگه شما برین بین موجوداتی که به اجدادانسان نسبت به خود انسان نزدیکترن نگاه کنین میبینین که همین آپاندیس و بسیاری از زوائد کاربردی ترن، و در ما کم کاربردتر و ضعیفتر و کوچکتر. البته همه اون چیزایی که زائده محسوب میشه این شرایط رو ندارن، برخی در اجداد ما (یا همان موجوداتی که به اجدادانسان نسبت به خود انسان نزدیکترن) نا کارآمدترن یا اصلا وجود ندارن، چون اون زوائد تازه برای اولین بار داره در ما بوجود میاد یا کم کم در ما داره تکامل پیدا میکنه و هنوز به حد کاربرد قوی و فعال نرسیده. خوب اگه به این موضوع فکر کنین میبینین که نه تنها رد کننده نیس بلکه تکامل رو اثبات میکنه!!!!
#18.4 travianwarroir در 1388-04-19 02:00
با سلام وعرض خسته نباشید خدمت شما دوست گرامی.....

نظریه ی نقل شده یکی از نظریه های سترگ است که به اندازه ی شگفتی اش مخالف هم داردچرا که به نظر میرسد که اعتقادات مذهبی جهانیان باعث مخالفت بااین نظریه شده است ولی شایان ذکر است که بسیاری از دانشمندان زیست شناسی نیز این نظریه را مردود می خوانندو مهمترین اشکالی که از این نظریه گرفته می شود اینست که چرا این روند مفروض ادامه نمی یابد...

با تشکر
#19 امین در 1390-01-20 19:50
سلام :-)

در مورد دانشمندان زیست‌شناس هم مطالبی خوندم و در جریان هستم. ضمن اینکه تخصص خود من زیست‌شناسی نیست.

اما از شواهدی که دور و برم می‌بینم، به نظرم چیزی برای رد کردن این حقیقت نیست! چند مثال برات می‌زنم...

علم ژنتیک، بر مبنای فرضیه‌های فرگشتی (تکاملی) شکل گرفته و متعاقبن وجود تکامل رو تا حد زیادی ثابت کرده. یعنی یک فرضیه، تونسته خودش رو به حقیقت نزدیک کنه، خیلی خیلی نزدیک.

در دنیای امروز هم فرگشت بسیار دیده می‌شه، دقت کن که هر چه سیستم پیچیده‌تر باشه، مشاهده تعییرات سخت‌تر می‌شه و حس ِ تغییرات نیاز به زمان بیش‌تری داره. یعنی تکامل در یک تک‌سلولی یا باکتری ممکنه طی چند روز یا چند هفته و یا چند ماه دیده بشه، و در مورد مثلن سوسک ممکنه چند ده سال زمان بخواد.

در مورد باکتری‌ها و ویروس‌ها، همین هفته‌ی گذشته، سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد که باکتری‌هایی کشف شده‌اند که نسبت به آنتی‌باکتریال‌ها مقاوم‌اند و این جهش از هند شروع شده. دلیل‌ کلی‌اش هم تجویز بی‌رویه و بدون برنامه‌ی دارو بوده، در حدی که این باکتری‌ها به اون آنتی‌باکتری مقاوم شدند.

در مورد حشرات، مثلن در ۳۰ سال پیش در جنوب ایران پشه‌های آنوفل که حامل مالاریا هستند رو با د.د.ت می‌کشتند، الان این پشه‌ها به د.د.ت مقاوم شدند (البته مابقی حشرات اون محیط هم مقاوم شدند). یا اگر از کسانی که میان توی خونه‌ها و سوسک حموم خونه‌ها رو با سم می‌کشند بپرسی (البته اگر طرف تحصیلات دانشگاهی داشته باشه) بهت می‌گه که طی دوره‌های مختلف از چندین نوع سم استفاده می‌کنه که سوسک‌ها نتونن به راحتی به سم ریخته شده مقاوم بشن.

یک سال عمر ما، چیزی در حدود ۱۸۰ نسل پشه است (به فرض اینکه در شش ماهه‌ی دوم زاد و ولد نداشته باشند)، یعنی یک جابه‌جایی نسل ما، به فرض این‌که انسان ۷۰ سال عمر کنه، حدود ۱۲۰۰۰ نسل پشه جابه‌جا شده! حالا اگر فرض کنیم هر انسان در ۳۰ سالگی فرزند به دنیا بیاره، ما ۳۶۰٫۰۰۰ سال زمان لازم داریم که به اندازه‌ی ۷۰ سال پشه‌ها فرگشت داشته باشیم :-) در این زمان، نه من این تفاوت‌ها رو به خاطر میارم و نه هیچ کس دیگه. (البته این اندازه‌ها و زمان‌هایی که من گفتم کاملن جنبه‌ی آماری داشت و هیچ جنبه‌ی علمی‌ای نداشت! چون اصولن فرگشت خیلی قابل پیش‌بینی نیست)

مثال‌های خیلی زیادی در این مورد هست، که هم مستنده و هم ثابت شده و هم تدریس می‌شه.
#19.1 امید (سایت) در 1390-01-20 21:32
سلام خسته نباشید من دنبال یه مطلب در باره نقش گرده افشانی در تکامل گیاهان می گردم اگه برام بزارین ممنون می شم
#20 مهری در 1390-07-17 10:46
مطلب مشخصی که ندارم براتون.
اما به هر ترتیب، ترکیبِ انواع، باعث فرگشت می‌شه!
حالا این ترکیب می‌تونه در موجودات مختلف با روش‌های مختلف انجام بشه، اما در کل به این مورد می‌گن تناسل!

احتمالن استادتون خواسته بگه در مورد گیاهان تحقیق کنید که جنبه‌ی اروتیک ماجرا کم‌تر بشه!

اما این نکته جالب و زیباست که اگر موجودات زنده، فقط و فقط «یک جنس» داشتند و هر کسی/موجودی برای خودش بچه‌دار می‌شد، این همه فرگشت نداشتیم و این تلفیق موجودات و افراد است که این همه تنوع به وجود میاره :-)

وجود ۲ جنس برای موجودات، تنوع رو از «۱» به «خیلی خیلی زیاد» تغییر داده. و این مقدار جنس برای فرگشت ما کافی است. (می‌شد ما ۳ یا بیش‌تر جنس داشته باشیم، اما «خیلی خیلی زیاد» به اندازه‌ی کافی برای ما به سمت بی‌نهایت میل می‌کند که نیازی به بیش از این نباشد و یا حداقل تا الان به این نیاز نرسیدیم، یعنی ممکنه در آینده‌ی خیلی خیلی دور به این تعداد جنس برسیم!)

در نهایت، تاکید می‌کنم کلمه‌ی «تکامل» کلمه‌ی صحیحی برای این مفهوم و متعاقبن ترجمه‌ای صحیح برای evolution نیست. بهتره از معادل فارسی فرگشت استفاده شود که کاملن مفهوم رو می‌رسونه. چون در evolution هیچ «کامل» شدنی وجود نداره که بخوایم بهش بگیم تکامل! (این مطلبی که من اینجا گذاشتم هم خیلی قدیمی است! اون زمان کلمه‌ی فرگشت رو نشنیده بودم!)
#20.1 امید (سایت) در 1390-07-20 11:53
سلام به همه. من دارم یه کتاب می نویسم که یه مبحث اون تکامل انسان هست. من فکر می کنم اگه بتونیم با هم روی این کار کنیم که بیاییم بین قرآن و علم ارتباط برقرار کنیم یعنی اساس کار خودمون رو بزاریم برای تحقیق در باره اینکه چگونه انسان آفریده شده بتونیم یه انقلاب به راه بیاندازیم البته انقلاب در علم. کسی هست که بخواد به من کمک کنه تا ثابت کنیم داروینیسم در مورد تکامل انسان اشتباه میکنه؟ خوشحال میشم به هم کمک کنیم البته توی مسائل دیگه هم کمک لازم دارم. من دانشجوی رشته زیست شناسی از دانشگاه گیلان هستم.
#21 محمدباقر در 1390-09-30 11:06
۱- خوشحال می‌شم موضوعاتی که دارید روش تحقیق می‌کنید رو بدونم. منظورم صرفن «تکامل انسان» نیست، یعنی از چه مسیرهایی این تکامل رو بررسی کردید/می‌کنید/می‌خواید بکنید؟

۲- فرضیات و نظریات در علم همیشه متغیرند و هیچ‌وقت ثابت نیستند، پس اگر بتونید ثابت کنید که این نظریه اشتباه است که یک نظر رو تبدیل به حقیقت کردید. در عین حال، من بعید می‌دونم بشه برای «تکامل انسان»، به خاطر ساختار معنایی‌ای که داره، اثباتی آورد و همه چیز به نظریه ختم می‌شه و خوب احتمالن نمی‌شه این موضوع رو ثابت کرد!

ممنون.
#21.1 امید (سایت) در 1390-09-30 11:17
بزرگترین پایگاه مقالات فارسی تکامل و دفاع از داروینیسم ، پاسخ به شببه ها و سوالات
http://fargasht.iran.sc/
#22 fargasht (سایت) در 1392-04-10 10:29
سلام.از سایت خیلی خوبتون ممنونم.خیلی ازش استفاده کردم.چه جوری میشه عضو سایتتون شد؟ :-O
#23 شکیبا در 1392-08-06 20:12
سلام،

متاسفانه عضویتی به اون شکل نداره، اینجا یک وبلاگ شخصی و قدیمی و اندکی متروکه بیش نیست :-)
می‌تونید اکانت‌های توییتر و فیس‌بوک و ... رو فالو کنید یا عضو RSS بلاگ بشید.

موفق باشید.
#23.1 امید (سایت) در 1392-08-07 11:40

ارسال نظر

Enclosing asterisks marks text as bold (*word*), underscore are made via _word_.
Standard emoticons like :-) and ;-) are converted to images.
BBCode format allowed
:'( :-) :-| :-O :-( 8-) :-D :-P ;-) 
E-Mail addresses will not be displayed and will only be used for E-Mail notifications.

To prevent automated Bots from commentspamming, please enter the string you see in the image below in the appropriate input box. Your comment will only be submitted if the strings match. Please ensure that your browser supports and accepts cookies, or your comment cannot be verified correctly.
CAPTCHA

 
نظرات ارسال شده قبل از نمایش داده شدن، باید مدیریت شوند.
 
 
این سایت توسط امید متقی راد با ایدهء اصلی از طرح ولادیمیر سیمو ویچ طراحی شده است و هرگونه کپی برداری از آن با ذکر منبع آزاد است.

خوراک‌ها

  • XML RSS 2.0 feed
  • XML RSS 2.0 نظر ها

ایمیل من

omi...@gmail.com

Google the Site

موضوعات

  • XML فایرفاکس (1)
  • XML لینوکس (13)
  • XML متفرقه (23)
  • XML چیستان (2)
  • XML پی‌اچ‌پی (19)
  • XML زنگ تفریح (2)
  • XML طراحی وب (4)

تمامی موضوعات

محبوب ترین مطالب

  • تقویم فارسی برای Google Personalized Homepage (116)
  • پی.اچ.پی ۵.۳ و تقویم فارسی (69)
  • کارت عروسی الکترونیکی (58)
  • تکامل چیست؟ (52)
  • روش های نگهداری فیلم - بخش دوم - تبدیل فایل های تصویری (52)
  • انتشار نسخه‌ی ۰٫۷ نرم‌افزار تقویم فارسی برای لینوکس (50)
  • کاراکتر های فارسی در عکس توسط PHP (49)
  • روش های نگهداری فیلم - بخش سوم - تبدیل فایل های تصویری DVD (43)
  • زمین و گربه (42)
  • چگونگی فارسی سازی phpMyAdmin (40)

آمار

آخرین نوشته: 1390-12-20 18:59
تعداد مطالب: 66
تعداد نظر ها: 1129

لینک

  • Friends
    • Iman Raad
    • Ali Sattari
    • Armin Boroumand
    • Reza Behrouz
    • Abbas Esmaeeli
    • Ashkan Ghassemi
    • Emil Sedgh
    • Opatan
    • Sajad Kioumarsi
    • Amir Khatibzadeh
    • Milad Rastian
    • Houtan Alghaspour
    • Ramin Farmani
    • Ali Farhadi
    • Nabi
    • Nima Shayafar
  • Other sites
    • بررسی توزیع های گنو/لینوکس
    • Scientific Articles
    • Orisinal
  • OXYGEN Web Solutions
  • this blog
  • DynamicGrids
  • Serendipity

لینک های روزانه

مقایسه‌ی کرنل ویندوز و لینوکس
عضویت در تیم اهدای عضو
Who uses Linux?
ده تغییر مهم مهاجران به لینوکس!
بهینه سازی فایرفاکس
امنیت شبکه (باگ تراک)
طریقه توسعه افزونه، برای فایرفاکس
اینترنت اکسپلورر 7 را بمباران کنید
رفع مشکل حافظه فایرفاکس
نمایش محتویات cache شده در فایرفاکس

قبل | بعد

PageRank Counter

کپی برداری از مطالب سایت طبق لایسنس CC مجاز می باشد

Creative Commons License - Some Rights Reserved
Original content in this work is licensed under a Creative Commons License

نظر ها

طراحی وب سایت about تقویم فارسی برای گنوم‌شل
چ، 04.04.1393 00:05
چرا به روز نمیکنید
طراحی وب سایت about پی.اچ.پی ۵.۳ و تقویم فارسی
س، 03.04.1393 23:51
عالی بود
امید about پی.اچ.پی ۵.۳ و تقویم فارسی
ی، 01.04.1393 12:37
بعد از گوگل... این س ایت هم بد نیست :-) [url=http://]http://httpd.apache.org/doc s/current/mod/ [...]
محسن about پی.اچ.پی ۵.۳ و تقویم فارسی
ی، 01.04.1393 11:12
منبعی برای آموزش کام ل بحث rewirte , redi rect در آپاچی فایل h ptaacess هست؟ممنون م یشم معرفی کنید.
طرح توجیهی about کاراکتر های فارسی در عکس توسط PHP
ی، 25.03.1393 18:47
بسیار عالی بود
کانون مشاوران about تقویم فارسی برای Google Personalized Homepage
پ، 08.03.1393 13:11
ممنون خیلی خوب بود
امید about تقویم فارسی برای گنوم‌شل
پ، 21.01.1393 19:41
قربونت و ممنون واسه نظرم... :-)
omid rajabagha about تقویم فارسی برای گنوم‌شل
پ، 21.01.1393 17:11
eyval damet gaaarm m ard ... man debian d aram rosh gnome 3 da ram be shedat be dar dam khord... thx ...
طراحی سایت about پی.اچ.پی ۵.۳ و تقویم فارسی
چ، 23.11.1392 12:32
با تشکر.مطلب جالبی ب ود
بهینه سازی about تقویم فارسی برای Google Personalized Homepage
ی، 06.11.1392 11:03
جالب بود، ممنون

مدیریت وبلاگ

باز کردن صفحه ورود